قالب سازی های فرهنگی و ارایه نمودهای زیبایی اغلب ثمره « دروازه بان های رسانه ای » نظیر شرکت های تبلیغاتی است، اما اعتراض های افراد ناراضی « دروازه بان های رسانه ای » را ناگزیر ساخته ،مسئولیت پذیرباشند و درباره نتیجه استراتژی های تبلیغاتی شان تجدید نظر کنند، پس شما پیش از هرچیز باید به محتوای تبلیغات فکر کنید و بدانید مقصودتان چیست و می خواهید چه پیامی به مردمانتقال دهید. شرکت های تبلیغاتی باید فراتر از محتوای ودرآمد بیندیشند و ببینند برای چه کسانی تبلیغ می کنند و چه کسانی تحت تأثیر پیام های تبلیغاتی شان قرارمی گیرند؟
درآمریکا که سرزمین فرصت ها نامیده می شود و زمینه آزادی مالی فراوانی است، آژانس های تبلیغاتی نمونه برجسته صنعتی هستند که درچند دهه اخیر بر اثر آزادی بیان و تجارت آزاد ،سودکلانی برده است. اما اثرات منفی قابل ملاحظه ای نیز وجود دارد که روی جامعه تأثیرمی گذارد. یکی از آن اثرات منفی که « نائومی ولف» در کتابش با عنوان افسانه زیبایی توصیف کرده، پیام کوته بینانه تبلیغات درباره ایده آل زیبایی معاصراست.
ولف از رسانه ها عموماً به خاطر ارایه توهمات بی عیب و نقص و غیر واقع بینانه درباره زیبایی انتقاد می کند. این توهمات مربوط به کمال گرایی دست نیافتنی روی زنان تأثیری منفی برجا می گذارد، زیرا آنها را دعوت به مقایسه واقعیت بهبود نیافته شان با افسانه زیبایی روتوش شده مانکن ها می کند.
نائو می ولف و سایر منتقدان صنعت تبلیغات نظیر دکترمری پایفر و جین کیلبرن اظهار نظر می کنند که تبلیغات نوجوانان وزنان بی پناه را طعمه قرار می دهد و آنها را متقاعد می سازد اگر پولشان را صرف محصولات تبلیغ شده نمایند، شبیه مانکن های آگهی خواهند شد. ولف در کتابش ( 1991) می نویسد: تبلیغات خاص زنان از عزت نفس آنها می کاهد. فرهگ عامه ما قویاٌ توسط آگهی دهندگان زیبایی سانسور می گردد.
آیا تبلیغات در به تصویر کشاندن غیر واقع بینانه محصولات، غیرمسئولانه است ؟ مطالعات اخیر نشان می دهد تصاویر رسانه ای می تواند حس خودباوری مردم را تضعیف کند. اگر این پرسش مطرح می شود که تبلیغات چه موقع خوب است و چه زمانی بد؟ ما چه زمانی می توانیم پیام هایمان و نفوذ قدرتمند آنها را بر جامعه ارزیابی کنیم.
قدرت مثبت و منفی تبلیغات دکتر ایچ ساندیج، تبلیغات را نوعی از ارتباطات تعریف می کند کهارتباطگر می تواند ماهیت پیامش را کنترل کند و آن را به مخاطبان خاص یا عام با هزینه ای بسیار اندک انتقال دهد. دکترساندیج می گوید آزادی آگهی دهندگان در خلق چنان پیام هایی بدون ترس از تحریف توأم با توزیع سراسری این پیام ها به آنها قدرت فوق العاده ای جهت اعمال نفوذ روی افکار و کردار جامعه می بخشد. می توان از چنین قدرت و کنترلی جهت بهبود جامعه یا سوء استفاده آسان از آن بهره گرفت. بیش از 50 سال پیش ، دکتر ساندیج نفوذ نیرومند تبلیغات را روی اقتصاد و فرهنگ دنیا پیش بینی کرد.
ما امروزه در اقتصادی زندگی می کنیم که وابسته به نیازها و خواسته های روان شناختی مصرف کنندگان است. به منظور اعمال نفوذ و اقناع مصرف کنندگان، تبلیغات به همین نیازها و خواهش های روانی می پردازد. آبراهام مازلو پیشگام مطالعه در زمینه انگیزیش های انسانی، سلسله مراتب نیازهای زیررا تبیین کرده است:
اگرچه مازلو نیازهای اساسی بشر را توصیف کرده ، و نه نیازها و انگیزه های مصرف کنندگان ، افراد برای تأمین بسیاری از نیازهای خود به اجناس و خدمات روی می آورند، تردیدی نیست که در پنجاه سال گذشته سطح مصرف گرایی مان را به میزان فوق العاده ای افزایش داده ایم. ما مرتباً توسط تبلیغاتی بمباران می شویم که وسیلۀ یا دستگاه جدیدی را به اطلاع مان می رسانند که ما « برای زندگی بهتر» نیاز به خریدشان داریم. پرسش این است : آیا ما پیش از قرارگرفتن در معرض یک آگهی میل یا نیاز به کالای تبلیغ شده را داریم یا تبلیغات واقعاً آن میل یا نیاز را ایجاد می کنند؟ آیا می توان تبلیغات را مسئول چنین مصرف گرایی کلانی می دانست؟
برای فردی که تبلیغات را مزاحم و ناخوانده می داند، پاسخ مثبت است. حامیان تبلیغات شاید اشکال بسیار زیاد ارضای نیاز را هدف بگیرد، ولی درایجاد نیازهای جدید کاربرد اندکی دارد.
حامیان تبلیغات همچنین اظهار می دارند که تبلیغات جنبه های مثبت اجتماعی اضافی نیزدارد. آنها می گویند تبلیغات به مصرف کنندگان آموزش می دهد و آنها را برای تصمیم گیری های خرید آگاه می سازد. تبلیغات چه موقع تأثیر منفی دارد؟ هنگامی که به فرد دیکته می کند چه کار انجام می دهد. پیام های تبلیغاتی هرگز نباید جایگزین عقل سلیم گردد.